بیتردید جهشهای تمدنی در ایران بزرگ همواره با توانمندی و اقتدار مرتبط بوده و انحطاطهای تمدنی و تاریخی نیز با ضعف و ناتوانی شناخته میشود.
در تقویت و افول اقتدار، رهبران نقش کلیدی و جایگاه برجستهای داشتهاند که نمونه تاریخی معروف آن در یک دوره کوتاه، شاه سلطان حسین صفوی و نادرشاه افشار میباشند که یکی زمینهساز سلطه اجنبی و دیگری فراهمکننده رهایی و استقلال کشور بودهاند. با پیروزی انقلاب اسلامی با رهبری ولایت فقیه، اقتدار ملی ما روندی صعودی یافته و کشور ایران را از وابستگی و دنبالهروی از غرب به سطح بالایی از استقلال رسانده و حتی به الگویی برای عزتمندی و رهایی برای سایر ملل ستم دیده و خسته از سلطه استکباری قدرتهای غربی تبدیل کرده است.
مهمترین عوامل موثر در افزایش اقتدار ملی ایران تحت زعامت ولی فقیه را میتوان موارد زیر دانست: ۱- تقویت بعد نرمافزارانه اقتدار ملی با پیوند بین خداباوری و معنویت با قدرت که نه تنها امکان عبور از جهات مادی در شرایط سخت و تلاش جهادی و از روی عقیده را برای کارهای سخت فراهم میکند، بلکه جنگ و دفاع و فراهم آوردن تجهیزات و امکانات آن را نیز با ایثارگری پیوند داده و زمینه ساز تقویت و توسعه اقتدار میشود. همچنین تغییر هویتی به نفع فرهنگ خودباوری و درمان خودباختگی در برابر قدرتهای دیگر موجب افزایش اعتماد به نفس و حس خودباوری و توانمندی برای حل مسائل میشود که بسترساز تقویت اقتدار ملی به حساب میآید. ۲- مردم باوری و تکیه بر قدرت مردم پایه و بسیج مردمی که نه تنها در عرصه نظامی، بلکه در عرصه سیاسی، علمی و فرهنگی نیز مشارکت مردم را پذیرفته و به توان دفاعی کشور عمقی در طول و عرض جغرافیای کشور پدید آورده و چشم طمع بیگانگان را برای سلطه نظامی بر کشور دور ساخته است. ۳- تنظیم راهبردهای دفاعی کشور در جایگاه فرماندهی کل قوا که با برخورداری از ثبات و تداوم، توانسته روند قدرت یابی در ابعاد نرمافزارانه و سختافزارانه را حفظ کرده و جهش دهد و ایران را از قدرت دفاعی وابسته در دوران پهلوی به قدرت نظامی دارای توانمندی برای بازدارندگی و تغییر و ایجاد موازنههای نظامی ارتقا دهد. ۴- پیوند بین قدرت دفاعی داخلی با مقاومت منطقهای که نفوذ و عمق منطقهای کشور را رقم زده و بعد جدیدی به قدرت ملی کشورمان افزوده و امکان دفاع در خارج از مرزها را فراهم کرده است. چنین پدیدهای در پیوند بین ولایت و امت اسلامی قابل فهم میباشد.
۵- پیشبرد چندجانبه مؤلفههای اقتدار که از مؤلفه نظامی فراتر رفته و با حمایت از جنبش نرمافزاری، علم و فناوری و اقتصاد مقاومتی، تقویت تمامی مؤلفههای اثرگذار بر اقتدار ملی را در دستور کار داشته و هدایت و راهبری نموده است. ۶- تکیه بر عنصر عقلانیت در محاسبات مربوط به اقتدار ملی که با واقع نگری نسبت به تهدیدات دشمن و توانمندیهای آنان، برنامهریزی و اقدام برای تقویت و متناسبسازی توانمندیها و ظرفیتها و خنثیسازی تهدیدات را در ابعاد نرمافزارانه و سختافزارانه پیش برده است.
مجموعه این عوامل، کشور را در سطحی از اقتدار و توانمندی قرار داده است که توانسته بر محاسبات دشمنان نیز تأثیرگذار باشد. آنچه امریکا را مجاب به مذاکره با جمهوری اسلامی کرده و ترامپ را وادار ساخته که از ترجیح حل مسائل از طریق مذاکره به جای جنگ سخت بگوید، برخورداری کشورمان از اقتدار و توانی است که حتماً در محاسبات آنان اثرگذار است.